دانستن اینکه در چه زمینه ای استعداد داریم و حرکت در آن مسیر می تواند ما را به اهداف و دستاوردهای بزرگی برساند، اگر بخواهید کاری را که دوست دارید و در آن استعداد هم دارید را به عنوان شغل خود انتخاب کنید مطمئنا خیلی جلوتر و موفق تر از زمانی خواهید بود که از سر اجبار بخواهید کاری را انجام دهید پس در قدم اول باید به این سوال جواب دهیم که چگونه استعداد خود را کشف کنیم .

فواید برنامه ریزی

یکی از مهمترین کارها و مهارت هایی که در هدف گذاری و رسیدن به آن نقش کلیدی دارد، برنامه ریزی است، شاید تا به حال به صورت جدی برنامه ریزی نکرده باشید، یا حتی به آن اهمیت نداده باشید، اگر این طور است، لازم است بدانید که یکی از مهارت هایی که برای رسیدن به هر هدفی نیاز دارید، مهارت برنامه ریزی است. توانایی برنامه ریزی و اجرای آن تا رسیدن به هدف، باید در رأس همه ی توانایی های ما قرار بگیرد و دانستن فواید برنامه ریزی و نتایجی که از آن حاصل می شود، می تواند به این امر کمک کند، لازم است بدانیم که برنامه ریزی جزو لاینفک هدف گذاری است.

در این مقاله قصد داریم به این بپردازیم که مدیریت هدف چیستو چه فوایدی دارد، اما قبل از اینکه مدیریت هدف را تعریف کنیم، لطفا به این سوالات پاسخ دهید:

– آیا تا به حال خواسته ای داشته اید که نتوانسته اید به آن برسید؟

– آیا تا به حال شده دلتان یک چیزی بخواهد و با تمام وجود بخواهید به آن برسید، شروع کنید به تلاش کردن برای رسیدن به آن، اما بعد از مدتی انگیزه تان را از دست – داده اید و یا مسائلی پیش آمده که ناامید شدید و آن رویا و هدف را رها کردید؟

همه مدیران زمان موفق، در برنامه ریزی حرفه ای هستند. آن ها فهرست ها و ریز فهرست هایی برای دستیابی به هر هدف بزرگ و کوچک دارند. هرگاه پروژه جدیدی به آنها محول می شود، زمانی را به تفکر دقیق درباره آن اختصاص می دهند تا ببینند می خواهند چه کاری انجام دهند و سپس فهرست منظمی از همه گام های لازم برای تکمیل پروژه را می نویسند.

هر دقیقه ای که صرف برنامه ریزی می شود، باعث ۱۰ دقیقه صرفه جویی در زمان اجرا می شود. زمانی را که پیش از آغاز کار به تفکر روی کاغذ اختصاص می دهید، باعث افزایش انرژی شخصی به میزان ۱۰۰۰ درصد می شود، زیرا درازای هر یک دقیقه سرمایه گذاری در برنامه ریزی قبلی برای کار، ۱۰ رقیقه صرفه جویی می کنید.

افراد موفق در هر قشر و زمینه ای که باشند دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که باعث موفقیت آنها شده است، اما تعدادی ویژگی هم وجود دارد که در همه افراد موفق مشترک است که با شناختن این ویژگی ها، برنامه ریزی و تلاش برای به دست آوردن آنها، ما هم می توانیم جزو افراد موفق قرار بگیریم.
 
نکته ی بسیار مهمی که وجود دارد این است که این ویژگی ها به صورت ژنتیکی نیستند که افراد موفق آنها را به ارث برده باشند، بلکه همه ی این ویژگی ها را می توان یاد گرفت و هر روز روی آنها کار کرد و قوی و قوی ترشان کرد.
در ادامه به این ویژگی ها می پردازیم:

 

رسیدن به آرامش همیشه برای انسان ها اهمیت زیادی داشته است، یکی از مواقعی که انسان به آرامش می رسد این است که بداند کنترل زندگی اش را در دست دارد.

اگر ما کنترلی روی کارها و اهداف خود نداشته باشیم همین امر باعث استرس و ترس زیاد میشود مثلا:

– می خواهیم امتحان بدهیم و از نتیجه ی آن می ترسیم.

راز موفقیت در زندگی چیست

آیا شما هم مثل من به دنبال جواب این سوال بوده اید؟

آیا جوابی هم پیدا کردید؟

آیا فهمیدید راز موفقیت در زندگی چیست؟

بزرگی می گفت راز موفقیت در زندگی این است که کشف کنیم چطور خوشبخت شویم.

خوشبختی در ساده ترین تعریف یعنی احساس رضایت از خود، ما زمانی احساس رضایت می کنیم که وقتی به گذشته فکر می کنیم بدانیم کارهایی که انجام داده ایم درست بوده اند، حتی با اینکه آن کارها سخت بودند.

همه ما به طرز مشابهی به این دنیا می آییم: برهنه، هراسان و ناآگاه. بعد از آن ورود بزرگ، تمام زندگی ما تا پایان، مجموع کل انتخاب هایی است که می کنیم، انتخاب و تصمیم های ما می تواند بهترین دوست یا بدترین دشمن مان باشند، می توانند ما را به اهدافمان برسانند یا اینکه بفرستندمان به کهکشانی بسیار دور. «دارن هاردی»

مطمئنا همه تصمیم هایی که ما می گیریم، سرنوشت ساز نیستند ولی زمان هایی وجود دارد که باید تصمیم بگیریم از بین گزینه های موجود کدام را انتخاب کنیم و هر تصمیم می تواند مسیر زندگی ما را تغییر داده و در نهایت سرنوشت ما را رقم بزند.

شاید ما برای خیلی کارها برنامه ریزی کنیم، حتی کارهای ساده مثلا یک مهمانی دو سه نفره، یا برنامه ریزی برای رفتن به مسافرت و حتی خیلی موارد ساده تر ولی بسیار بسیار مهم است که ما ” برنامه ریزی زندگی ” هم داشته باشیم.

همه ما انسان ها خواسته هایی داریم و دوست داریم به همه ی آنها برسیم، این هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است، اما یک مسئله ای که وجود دارد این است که این خواسته ها اغلب پراکنده و در جهت مخالف هم هستند.

اگر شخصی دوست دارد خلبان بشود، از طرفی به کاپیتان کشتی شدن هم علاقمند است، از بچگی دوست داشت بازیگر مشهوری بشود، البته فوتبال هم یکی از خواسته های او است، به کار تحقیق و پژوهش هم علاقمند است و خیلی خواسته های دیگر، همه ی اینها خوب هستند ولی هم راستا و در یک جهت نیستند، نمی توان به همه ی آنها در حد مطلوب رسید.

بنابراین ما باید یک هدف و جهت کلی و یک برنامه ریزی زندگی داشته باشیم

۵ راه برای داشتن یک زندگی موفق

شاید افرادی را دیده باشید که یک زندگی موفق دارند و شما هم دوست داشته باشید مانند آنها باشید، اما وقتی با این افراد صحبت می کنید متوجه می شوید با اینکه زندگی موفقی دارند اما از زندگی شان رضایت ندارند.

دسته دومی هم هست که نه تنها یک زندگی موفق دارند بلکه از زندگی شان رضایت کامل هم دارند، وقتی به زندگی موفق آنها نگاه می کنید می بینید، خوش اقبالند، اعتماد به نفس دارند، زندگی بهتری دارند، موفقیت های فراوان به دست آورده اند، پر از شور و شوق هستند، اگر در زندگی شان دچار مشکل شوند به راحتی از پس آن بر می آیند.

چگونه زندگی بهتری داشته باشیم البته سوال خیلی کلی است و مطمئنا زندگی بهتر برای هر شخص یک معنای خاص می دهد، نمی توان یک راهکار ارائه داد که برای همه به یک اندازه جواب بدهد، اما با رعایت کردن این چند مورد تقریبا در هر زمینه ای که باشیم می توانیم زندگی بهتری بسازیم.

قبل از اینکه به این سوال بپردازیم که چگونه هدف تعیین کنیم بهتر است بدانیم که اهداف می توانند خیلی ساده و ابتدایی و یا خیلی سخت و پیچیده باشند، هرچقدر بتوانیم اهداف را ساده تر کنیم و آن را به بخش های کوچکتر تقسیم کنیم، به همان میزان امکان رسیدن به آن راحت تر خواهد بود.

در ادامه می خواهیم هدف گذاری به روش آقای برایان تریسی را بررسی کنیم، این نوع هدف گذاری بسیار ساده بوده و با کمی تلاش می توانید به راحتی در آن مهارت کسب کنید، می توانیم از این روش در ۷ حوزه زیر هدف گذاری کنیم:

شاید تا به حال از روش ها و تکنیک های مدیریت زمان زیاد استفاده کرده باشید ولی نتیجه ای که دوست داشتید را نگرفته اید و احساس کرده اید زمانی که از تکنیک ها و روش های مدیریت زمان استفاده می کنید با زمان هایی که عادی کار می کنید تفاوت چندانی ندارد و برایتان سوال شده باشد که آیا ایراد از تکنیک و روش های مدیریت زمان است؟ آیا شما خوب انجام نداده اید؟ روانشناسی مدیریت زمان به این می پردازد که:

نه تکنیک های مدیریت زمان ایراد دارد و نه شما خوب انجام نداده اید بلکه یک مورد بسیار مهمی وجود دارد که اگر آن را نادیده بگیرید، بهترین تکنیک و روش های مدیریت زمان هم نمی توانند تاثیر چندانی روی کارایی و عملکرد شما داشته باشند. در ادامه به بخش هایی از کتاب مدیریت زمان برایان تریسی می پردازیم که این موضوع را به خوبی عنوان کرده است.

شاید تا به حال از روش ها و تکنیک های مدیریت زمان زیاد استفاده کرده باشید ولی نتیجه ای که دوست داشتید را نگرفته اید و احساس کرده اید زمانی که از تکنیک ها و روش های مدیریت زمان استفاده می کنید با زمان هایی که عادی کار می کنید تفاوت چندانی ندارد و برایتان سوال شده باشد که آیا ایراد از تکنیک و روش های مدیریت زمان است؟ آیا شما خوب انجام نداده اید؟ روانشناسی مدیریت زمان به این می پردازد که:

نه تکنیک های مدیریت زمان ایراد دارد و نه شما خوب انجام نداده اید بلکه یک مورد بسیار مهمی وجود دارد که اگر آن را نادیده بگیرید، بهترین تکنیک و روش های مدیریت زمان هم نمی توانند تاثیر چندانی روی کارایی و عملکرد شما داشته باشند. در ادامه به بخش هایی از کتاب مدیریت زمان برایان تریسی می پردازیم که این موضوع را به خوبی عنوان کرده است.

کسی که چرایی قدرتمندی داشته باشد با هر چگونگی خواهد ساخت. افراد زیادی هدف انتخاب می کنند ولی تنها کسانی که در مسیر اهدافشان، گام بر می دارند، پیش می روند و به هدفشان می رسند که چرایی بسیار قدرتمندی داشته باشند و نیروی چرایی ما زمانی قدرتمند می شود که هماهنگ با ارزش های اصلی و ارزش های زندگی ما باشد.

ارزش های زندگی همانطور که از اسم آنها مشخص است مواردی هستند که بالاترین اهمیت را در زندگی برای ما دارند، ارزش ها می تواند برای هر شخصی با دیگری متفاوت باشد، در دنیا موارد زیادی وجود دارد که می تواند برای ما باارزش، کم ارزش یا حتی بی ارزش باشند:

توصیه‌های جادویی برای موفقیت

موفقیت یک شبه اتفاق نمی‌افتد. بلکه مستلزم صبر، زمان و کمی راهنمایی است. توصیه‌های جادویی برای موفقیت ، رمزهایی ارزشمند را فاش می‌کند که می‌تواند شما را در مسیر موفقیت هدایت کند.

حواست به نتیجه نهایی باشد، والسلام

اصلاً نگران نباش: هر چه در زندگی بیشتر شاد باشی، درهای موفقیت بیشتری به رویت باز می‌شود و موهبت‌های بیشتری نصیبت می‌شود.

– هرگز از کلمه «سخت» استفاده نکن

– حواست به گفتارت باشد

– ذهنت را عالی بذرافشانی کن

– ترس را رها کن

– عشق را انتخاب کن

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در برهه ای از زندگی تان بی هدف باشید، ندانید  کدام کار درست است، دقیقا چه کاری باید انجام دهید و چه هدفی باید انتخاب کنید و در کل اینکه به دنبال پیدا کردن هدف باشید، این طبیعی است و ممکن است برای هر کسی پیش بیاید، به همین خاطر این بار می خواهیم به این بپردازیم که چگونه هدف خود را پیدا کنیم البته منظورمان هدف های خوب و با ارزش است.

تقسیم بندی اهداف

می توانیم اهدافمان به دو گروه کلی تقسیم کنیم:

– اهدافی که نیازی را برطرف می کند و ما برای رفع آن نیاز باید آن هدف را انتخاب کنیم. مثل داشتن یک سرپناه.

– اهدافی که خواسته ای را برطرف می کند و ما دوست داریم که آن هدف را انتخاب کنیم. داشتن یک خانه ی بزرگتر.

وقتی ما هدف گذاری می کنیم و یک هدف را تعیین می کنید که به آن برسیم، در ابتدا احتمال رسیدن به هدف مان بسیار کم است، اما کارهایی می توانیم انجام دهیم که احتمال رسیدن به هدف مان را افزایش دهد. این کار مانند کاشتن بذر در زمین است، در ابتدا زمان می برد تا این بذر سر از خاک بیرون آورد، وقتی هم که این اتفاق افتاد، آنقدر سست و شکننده است که ممکن است به راحتی با یک باد تند، با نرسیدن آب و نور خورشید به آن، از بین برود و یا توسط پرندگان خورده شود و تمام زحمات از بین برود.

هدف هم دقیقا همین طور است، عوامل زیادی وجود دارد تا باعث شود به هدف مان نرسیم، بنابراین اگر می خواهیم هدف مان را محقق کنیم باید مانند یک کشاورز یا باغبان عمل کنیم، باید از هدف مان مراقبت کنیم تا به نتیجه برسد.

در ادامه به ۶ کاری که باعث می شود احتمال رسیدن به هدفمان افزایش یابد می پردازیم، این کارها را باید در مورد هر هدف انجام دهیم.

اغلب افراد نسبت به تصمیم هایی که می گیرند دو به شک هستند، خیلی ها حتی نمی توانند تصمیم بگیرند که برای امشب چه غذایی بخورند، شاید در خیلی از موارد نگرفتن تصمیم، اهمیت چندانی نداشته باشد، اما وقتی پای هدف و موفقیت به میان می آید، همه چیز فرق می کند، گرفتن تصمیم قدرتمند ، یکی از ویژگی هایی است که حتما باید باید داشته باشید.

با نگاهی به ده سال گذشته آیا می توانید زمان هایی را مشخص کنید که اگر یک تصمیم متفاوت می گرفتید، شکل زندگی الان شما کاملاً متفاوت بود؟ چه در جهت بهتر شدن یا بدتر شدن آن؟

شاید در ده سال گذشته در ارتباط با شغل و کارتان تصمیمی گرفتید که مسیر زندگی شما را به کلی تغییر داد. یا شاید اصلاً نتوانستید تصمیمی در این باره بگیرید.

بزرگ‌ترین دشمنان موفقیت و خوشبختی انواع احساسات منفی هستند، احساسات منفی بسیار قدرتمندند، می‌توانند به راحتی ما را از پا درآورند، امید را در ما از بین ببرند و ما را به تباهی، افسردگی و ناکامی بکشانند.

از زمانی که انسان پا به روی زمین گذاشت تا کنون، احساسات منفی بیش از هر بیماری و عامل دیگری به او آسیب رسانده است. اساتید موفقیت و روانشناسان می‌گویند فقط ۳ درصد انسان‌ها جزو افراد موفق هستند و ۹۷ درصد دیگر، موفقیت‌های چشمگیری به دست نیاورده‌اند.

شاید اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، بتوانیم بگوییم، فقط ۳ درصد انسان‌ها توانسته‌اند به انواع احساسات منفی خود غلبه کنند و به جای آن، احساسات مثبت خود را تقویت کنند و اگر ما هم بتوانیم به احساسات منفی خود غلبه کنیم، شرایط این را داریم که جزو آن ۳ درصد افراد موفق قرار بگیریم.

تصمیم گیری سرشار از قدرت است، شما همین الان می توانید با گرفتن یک تصمیم زندگی تان را در  یک چشم به هم زدن از این رو به آن رو کنید. این تصمیم می تواند تصمیمی درباره ی تغییر یک عادت، به دست آوردن یک مهارت … باشد.

می توانید تصمیم بگیرید احساسات و عواطف مثبت و نشاط بخشی را پرورش دهید که شایسته است هر روز آنها را احساس کنید.

می توانید همین الان تصمیم بگیرید که شما را در راه مثبت و نیرومند رشد ، پیشرفت ، موفقیت ،  شادی و نشاط قرار دهد.

اگر شما هم هدف گذاری کرده باشید شاید این سوال به ذهن تان رسیده باشد که ویژگی های یک هدف خوب چیست؟

یک هدف مانند یک بذر است، هرچقدر یک بذر خوب و مرغوب باشد به همان میزان احتمال سر از خاک بیرون آوردن و رشد کردن آن بیشتر است، هیچ کشاورزی بذرهای خراب و کرم زده را برای کاشتن انتخاب نمی کند، ما هم باید مانند کشاورزان از بذرهای خوب استفاده کنیم تا بتوانیم احتمال دستیابی به یک هدف را افزایش دهیم.

مغز را می توان از چند جهت تقسیم بندی کرد، یکی از آن تقسیم بندی ها نیم کره چپ و نیم کره راست است.

موضوع مقاله این هفته را به اهداف کلیدی اختصاص دادم، دلیلش این است که … اصلا اجازه بدهید از اول تعریف کنم.

چند روز پیش داشتم کتابی مطالعه می‌کردم که نویسنده یک بخش از کتاب را به موضوع هدف‌گذاری اختصاص داده بود و البته این را هم بگویم، نویسنده کتاب خودش یکی از اساتید حوزه موفقیت است، وی معتقد بود که موفقیت، یعنی موفقیت همه‌جانبه، یعنی موفقیت در تمام زمینه‌های زندگی و یک انسان موفق کسی است که در تمامی ابعاد و زمینه‌های زندگی‌اش موفق باشد، نه اینکه در یک قسمت عالی باشد و در یک قسمت بد عمل کند.

مثلا خیلی افراد هستند که در زمینه شغلی و مالی خوب پیشرفت کرده‌اند و جزو بهتری‌ها هستند ولی در زمینه خانوادگی، خوب عمل نکردند و خانواده‌شان در حال از هم پاشیدن است، جنگ، دعوا و بی‌احترامی هم در خانه موج می‌زند.

یکی از مواردی که ممکن است همیشه ذهن ما را به خود مشغول کند این است که چگونه آینده خود را بسازیم ؟ آیا همیشه باید این دغدغه و نگرانی با ما باشد؟

در طی یک بررسی که روی هزاران افراد موفق و ناموفق صورت گرفت مشخص شد افراد موفق و ناموفق کاملا متفاوت از هم فکر می‌کنند.

افراد موفق، اغلب به آینده‌ فکر می‌کنند، به این فکر می‌کنند که می‌خواهند به کجا بروند و مقصدشان چیست و چه کارهایی می‌توانند انجام بدهند که به آنجا برسند و سپس تمام تمرکزشان را روی زمان حال و کارهایی که می‌توانند انجام دهند تا به مقصد و هدف شان برسند می‌گذارند.

توجه کنید افراد موفق، به آینده فکر می‌کنند ولی تمرکزشان روی دو چیز است:

– اول روی زمان حال است، یعنی اینکه به گذشته زیاد توجهی نمی‌کنند.

– دوم روی کارهایی که می‌توانند انجام دهند، نه اینکه کارهایی که از عهده‌شان خارج است.

ما در دنیایی زندگی‌ می‌کنیم که دائما در حال تغییر است ، با آمدن تکنولوژی و تغییر سبک زندگی و حتی کسب و کارها،‌ مجبوریم مهارت‌هایی را کسب کنیم که متناسب با شرایط فعلی باشد، حتی ممکن است مهارت‌هایی که دیروز کسب کرده بودیم، دیگر کارایی نداشته باشد، اما یک مهارت است که همیشه و در همه‌ی زمان‌ها ثابت است و آن مهارت برنامه ریزی است.

برنامه‌ ریزی انواع و اقسام گوناگونی دارد و متناسب با هر موضوعی تغییر می‌کند، اما برای اینکه مهارت برنامه ریزی افزایش یابد، باید بدانید که برنامه‌ ریزی هم مانند خیلی چیزهای دیگر، داری اصولی است و در این میان ۵ سوال کلیدی است که اساس برنامه‌ ریزی را تشکیل می‌دهند.

برای واضح‌تر شدن در هر برنامه‌ ریزی باید به این ۵ سوال پاسخ دهید.

یکی از شرط‌های مهم موفقیت در دنیای امروزی قطعا تمرکز است که این روزها کمتر کسی به آن توجه می‌کند ولی ما به عنوان یک مدیر هدف باید راه‌های تمرکز بهتر را یاد بگیریم و آن را جزو اصول اولیه کارمان قرار دهیم تا بتوانیم در زمان کمتر به نتایج بهتر برسیم.

هر بار که کاری را شروع می‌کنیم به انجام دادن، ذهن ما مدت زمانی طول می‌کشد تا بتواند خود را با شرایط هماهنگ کند و به اصطلاح روی انجام آن کار تمرکز کند، خیلی چیزها می‌تواند باعث شود این زمان طولانی شود و برعکس آن عوامل هم وجود دارد که می‌تواند این زمان را کاهش دهد.

حالا فرض کنید هر بار که حواسمان پرت می‌شود، ذهن ما چقدر باید زحمت بکشد تا دوباره به شرایط تمرکز برگردد و در این بین چقدر زمان و انرژی از دست می‌دهیم، مانند راننده‌ای که یک پایش روی پدال گاز است و دیگری روی پدال ترمز، در این حالت ماشین در حالت ریپ زدن قرار می‌گیرد یعنی چند سانتیمتر جلو می‌رود و بعد می‌ایستد، دوباره چند سانتیمتر جلو می‌رود بعد دوباره متوقف می‌رود و این روند تا زمانی که هر دو پا روی پدال گاز و ترمز باشد ادامه دارد.

یکی از نگرانی‌های همیشگی ما انسان‌ها آینده‌مان است، کاملا هم طبیعی است، همه ما دوست داریم آدم موفقی باشیم و زندگی خوب و لذت بخشی داشته باشیم، اما آینده موفق همین‌طوری اتفاق نمی‌افتد، بلکه باید آن را به وجود آورد، در ادامه چهار مورد را بررسی می‌کنیم که می‌تواند به شما کمک کند که آینده‌ موفق تان را طراحی کنید.

۱) فکر کردن در مورد آینده موفق خودتان

– محل آرامی بیابید.

یکی از قوانین بسیار مهم این است که به هر چیزی که فکر می‌کنید، تقویت می‌شود، خیلی از افراد دوست دارند صاحب‌خانه خود شوند ولی حتی وقت نمی‌گذارند راجع به آن فکر کنند، طبیعی است که هیچ وقت هم برایشان اتفاق نیفتد و صاحب خانه نشوند، در مورد آینده هم همینطور است، اگر می‌خواهید آینده موفق خود را داشته باشید، اولین کار این است که اول راجع به آن فکر کنید.

هر هدفی که انتخاب کنید، در صورتی که بر کارهای کلیدی و موثر تمرکز کنید و آنها را به خوبی انجام دهید، بیشترین پیشرفت را خواهید داشت، این یک اصل بسیار مهم است، پس اگر به دنبال پیشرفت و موفقیت هستید باید بدانید چطوری بر کارهای کلیدی و موثر تمرکز کنید.

برای اینکار ابتدا باید کارهای کلیدی و موثر را شناسایی کنید، البته ممکن است مجبور باشید زمانی را به شناسایی این کارهای کلیدی و موثر اختصاص دهید ولی مطمئن باشید ارزشش را دارد، اما چگونه این کار را انجام می‌دهیم؟

هدف مان هر چه باشد تا حدودی مشخص است که چه کارهایی مهم و کلید هستند، اما گاهی اوقات کارهای کلیدی خیلی واضح و مشخص نیستند، پس برای شناسایی آنها می‌توانید از دیگران کمک بگیرید و اگر چنین کسانی نبودند بهترین کار این است که به نتایج توجه کنید و ببینید کدام کارها است که با انجام دادن آنها نتیجه می‌گیرید و یا نتایج بهتری عایدتان می‌شود، اینطوری می‌توانید کارهای کلیدی و موثر را شناسایی کنید.

بازدهی فردی یک عامل بسیار مهم، کلیدی و متمایزکننده در دستیابی به اهداف است، یکی از مهمترین نگرش افراد موفق هم همین است که چگونه می‌توانند نتایج بیشتر و بهتری را در زمان کمتری بگیرند. چه خوب است که ما هم این نگرش را در خود ایجاد کنیم و آگاهانه به دنبال راه‌هایی باشیم تا نتایج بیشتر و بهتری را در زمان کمتری بگیریم یعنی بازدهی فردی مان را افزایش دهیم.

اما قبل از اینکه به راهکارهایی برای بالا بردن بازدهی فردی بپردازیم، لازم است که به این مورد اشاره کنیم؛ بالا بردن بازدهی فردی و دستیابی به نتایج بیشتر و بهتر آن هم در زمان کمتر، کار جدیدی نیست و حتی مربوط به این قرن هم نمی‌شود، بلکه انسان از همان ابتدای خلقتش به این صورت عمل می‌کرد و همیشه به دنبال راه‌های بهتر بود.

ما انسان‌ها برای انجام کارهای بزرگ و خارق‌العاده نیاز به یک روحیه بسیار قوی و قدرتمند داریم، خیلی‌ها در کوتاه‌مدت می‌توانند به موفقیت‌ های خوبی برسند اما موفقیت‌های بزرگ و خارق‌العاده با داشتن روحیه قوی امکان‌پذیر است و یکی از مهمترین مواردی که باعث تقویت روحیه ما می‌شود پیشرفت کردن است، اینکه بدانیم حتی اگر در شرایط سختی به سر می‌بریم ولی در حال پیشرفت کردن هستیم.

بی‌حوصله‌اید؟ انگیزه رسیدن به هدف تان را از دست داده‌اید؟ کِسل شده‌اید؟ حال و حوصله پیگیری اهدافتان را ندارید؟ خسته شده‌اید؟ احساس می‌کنید تلاشتان بی‌فایده است؟ متوقف شده‌اید؟

اگر در حال تجربه یکی یا حتی همه این موارد هستید، ناراحت نباشید، باید این حقیقت را بپذیریم که کسالت و دلسردی یک امر کاملا طبیعی است و برای همه اتفاق می‌افتد، فرقی نمی‌کند فرد موفقی باشید یا موفقیت چشمگیری کسب نکرده باشید، جزو بهترین‌ها باشید یا تازه‌کارها، به هر حال این موارد ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد و حتی انگیزه مان را هم از بین ببرد.

ما تا به حال موارد زیادی راجع به هدف گذاری و نحوه دستیابی به هدف ، مطرح کرده‌ایم و در مورد اینکه چگونه عملکردمان را بهبود ببخشیم و افزایش دهیم تا بهتر، راحت‌تر و سریع‌تر به اهدافمان برسیم هم زیاد صحبت کرده‌ایم، اما این بار می‌خواهیم کمی ریشه‌ای‌تر به قضیه هدف گذاری و دستیابی به آن بپردازیم، اینکه چگونه با تصویرسازی به اهداف خود برسیم.

دکتر «ماکسول مالتز» یک جراح پلاستیک که البته امروزه جراح زیبایی نامیده می‌شود، تحقیقات گسترده‌ای روی بیماران خود انجام داد و حاصل آن را در کتابی با عنوان «روانشناسی تصویر ذهنی» ارائه کرد.

مسیر موفقیت یک مسیر صاف و هموار نیست بلکه ممکن است پیچ در پیچ و حتی ناهموار باشد و باعث شود خیلی‌ها جرئت قدم گذاشتن در آن را نداشته باشند، افراد زیادی هم شجاعت به خرج داده و وارد مسیر می‌شوند اما به انتهای مسیر نمی‌رسند، نه به خاطر ترس و نگرانی بلکه به خاطر یک مورد ساده‌تر:

آنها از مسیر خارج می‌شوند.

برای اینکه ترس و نگرانی‌تان از بین برود، قبل از هر اقدامی باید بدانید درصد بیشتر ترس واقعی نیست بلکه زائیده تفکر و پیش‌داوری‌های ماست، آن هم به خاطر مبهم و ناشناخته بودن مسیر است، پس لازم است این ترس را از بین ببریم.

اما برای از بین بردن ترس نیازی نیست مستقیما به جنگ با آن برویم و انرژی‌مان را در مبارزه با ترس‌هایمان هدر بدهیم، بلکه کافیست تمام تمرکزمان را روی هدف مان بگذاریم و فقط انجامش دهیم، هر بار که اقدامی در این رابطه انجام می‌دهیم ترس‌های ما کوچک و کوچک‌تر می‌شوند، البته شاید هیچ وقت به طور کامل از بین نروند اما به قدری قدرتشان را از دست می‌دهند که دیگر نمی‌توانند جلوی ما را بگیرند.